با صدای شاگرد اتوبوس پلدختر به اصفهان از خواب پریدم، به ترمینال کاوه رسیده بودیم، هاج و واج خودم را نگاهی کردم و نگاهی به اطراف، تشنه ام شده بود گفتم آبی بخورم، چه آب گوارایی داشت دلم خنک شد و خواب از سرم پرید، آبش مزه آب لرستان رو می داد....