از صراحت علمی تا وقاحت خرافی
دکتر حسینعلی رمضانی، پژوهشگر و استاد دانشگاه امام حسین (ع) تهران طی یادداشتی که برای روشنا نیوز ارسال کرده است، نوشت: پدیدههای طبیعی اعم از فیزیکی، شیمیایی و زیستی نمود و بازنمودی دارند که با روشهای علمی و تجربی قابل تبیین و توضیح هستند. این در حالیست که نوع و جنس پدیدههای اجتماعی و رفتار و گفتار انسانی، نمود و بازنمود غیر صریح و پیچیدهای دارند که محقق را به سوی روشهای کیفی و یا تفسیرپذیر سوق میدهد.
صراحت سوأل در دو نوع پدیدهی فوق و اشاره مستقیم به آنها، امری واضح است، چه پدیده طبیعی باشد و چه پدیده در حوزهی اجتماع بشری تعریف شود.
در مقابل این پدیدهها، بشر در طول تاریخ با اموری غیرمشاهدهپذیر و در هالهای از ابهام مواجه بوده و در عصر مدرن، با این نوع پدیدهها دست و پنجه نرم میکند. جنس این پدیدهها نشان از نحوهی مواجهه، طرح سوأل، روش تحلیل و توضیح آنها و در کل جمعآوری و ارزیابی اطلاعات با ابزارهای تکنیکی، حواس بشری، منطق و قوهی فهم و مفاهمه انسانی دارد.
خرافه؛ از پدیدههای موهومی است که طرح سوأل و نحوهی پاسخ به آن دارای مکانیزم ساده اما پیچیده یا همان سهل ممتنع است، مکانیزمی که در آن سائل به دلیل ابهام در دلیل و علت آن پدیده، پاسخی را که کلی، مبهم و برآمده از قوهی خیال و وهم خود است، میپذیرد و آن همان مطلوب ذهن اوست.
حماقت سائل در طرح سوأل و پذیرش بیچون و چرای امر خرافی به همراه وقاحت پاسخدهنده، نشان از دانی بودن پرداختن به این موضوعات دارد.
بهرهگیری از نیاز به پاسخ و جهل سائل باب سوءاستفاده را برای هر فرد بیسروپایی باز میکند.
سائل مانند دردمندیست که برای درمان دردش دست به دامان هر پزشک و عطاری میشود و نسخهی هر کسی را که مسکنی بر آلامش باشد میشنود، میپذیرد و انجام میدهد.
دکان خرافه در جوامع بدوی و سنتی بسیار رونق دارد و کرکرهی نقد و موضوعات و روشهای منطقی و علمی پایین کشیده شده است.
سطح دانش گسترش مییابد و عمق و فهم اندیشه به کسری از بند انگشت میرسد.
محققان و اندیشمندان در برابر تصلّب و تحجّر اذهان جامعهی بدوی محکوم به انزوا و دیده و شنیده شدن هستند.
خرافه به خاطر قریب به اذهان بودن بر استدلال و حجّت برتری بلامنازع دارد.
طرفداران و پیروان خرافه در اکثریت و فلاسفه و منطقیون در اقلیت به سر میبرند.
رشد جوامع خرافی در باطل و انحراف با سرعتی معادل نور صورت میپذیرد و اگر بنا بر اصلاح باشد، باید وجوه خرافه، انحراف و ابطال را از اذهان زدود و سپس به سوی وادی عقلانیت عزیمت کرد.
قدرت خرافه در برخی جوامع چنان است که فرد عاقل در آن مثابهی بینایی در بین کوران است و قاضیالقضات این کوران، حکم به اعدام فرد بینا میدهد.
آگاهی، نقطهی انقلاب و یا مرگ خرافه است، لیکن هیچ جامعهای فارغ از امر خرافی نیست.
همچنانکه سختگیری در مباحث علمی زیاد میباشد، در مقابل سهلگیری در پذیرش امور خرافی بسیار مشهود است!
جان برادر از من به تو نصیحت، از وادی بیآب و علف خرافه سفر کن و به دشت زیبای علم و خُنُکای حقیقت قدم بگذار و سُکنا گزین.
ارسال دیدگاه