گذر از خیام کوزه نشان
رضا جودکی نژاد، مدیر خبرگزاری برنا لرستان طی یادداشتی که برای گفتار ما ۲۴ ارسال کرده است، نوشت: یکی از نادره های رنسانس ایرانی وشاید بزرگترین شاعر پرسشگر جهان که با رباعیاتش خیلی راحت و آسان و بدون هیچگونه زحمتی و پیچیدگی در بیان، دلیل زندگی انسان و بودنش روی زمین و چیستی وجود بشر را در کیهان به چالش گرفت و اینگونه هزاران هزار کوزه را بر سر بشر شکست و هنوز هم می شکند و تا بشر روی زمین راه می رود باز هم خواهد شکست.
ظاهرا ما ایرانیان که این روزها اینچنین خیام خیام می کنیم و اشعارش را هم تا حدی از بر هستیم و حتی رباعیاتی نیز به سبک او به اشعارش هم اضافه کرده ایم تا سده ها پس از مرگ خیام شناختی آنچنانی از این منجم و شاعر و فیلسوف هموطنمان نداشته ایم و گویا به وسیله اروپاییان کنجکاو به تمدن شرقی به ما ایرانیان معرفی و به مرور هم در فرهنگ عمومی مردم نهادینه شد و به یمن ترجمه فیتزجرالد انگلیسی نیز آوازه جهانی یافت.
نام خیام در ذهن خیلی ها تداعی گر کوزه و شراب و خوشگذرانی های شاعرانه بوده و با زیستن در دم یا همان لحظه گره خورده است ولی واقعیت این است که این فقط یک روی مسئله است و روی اصلی همان مطرح کردن پرسش های بنیادی است در باب معنای زندگی.
خیام شاید تنها شاعری است که هر کسی از ظن خود شد یار او و هنوز هم از درونش نجسته اند اسرار رباعیاتش را.
از خوشگدران های مودب و تحصیل کرده و بزرگانی چون هدایت داستان نویس با آن نگاه خاصش گرفته و دیگر مرگ اندیشان و دین ستیزان و اساتید ادبیات و عقلا و عرفان گرایان و حتی یوگاناندا هندی که با نگرش یوگی ها به اشعار خیام نگاه کرده است، هر کدام تفسیری از خیام به ما مردم عادی و علاقه مند به شعر خیام ارائه داده اند ولی هیچکدام قانع کننده نیست.
این اواخر هم مرحوم داریوش شایگان فیلسوف در آخر عمری و پیش از مرگش گفته بود که خیامی است ولی او که سالکی بزرگ بود نیز پرونده اش بسته شد و چگونه بود که درخیام متوقف ماند؟
ولی به نظرم کسانی که در جستجوی زندگی جسورتر و عمیق تر هستند نگاهی قانع کننده تر به خیام دارند.
آنها خیام را انکار نمی کنند، ولی در خیام هم متوقف نمی مانند.
به نظر آنان خیام با طرح عمیق ترین پرسش، انسان را به جستجوی مفهوم چرخه زندگی و مرگ فرا می خواند، ولی عجیب و تاریک این است که هیچ پاسخی به انسان نمی دهد که بعد چه؟ حالا باید چکار کنیم؟ چقدر در لحظه ماندن؟
حال آنکه شاعری مثل مولوی به ما یاد می دهد که ابعاد مختلف و لایه های دیگری از حیات را تجربه کنیم، زیرا به باور این بزرگان زندگی ابعاد و لایه های عمیق و ژرف تری دارد.
این اندیشمندان به ما تاکید می کنند خیام عالی و زیبا و منحصر به فرد است تا می توانید رباعیات خیام را با لذت بخوانید و در جهان شاعرانه اش نفس بکشید ولی نباید در آن متوقف شوید.
ماندن و محدود شدن در خیام راه قطعی نیست، بلکه باید از او گذر کرد و زندگی را با شهودی نیرومند، ژرف تر و عمیق تر تجربه کرد.
و نکته دیگر آنکه کوزه نزد بسیاری نشانه ای خیامی است آن چنان که نگاه شاعرانه خیام به کوزه رشک تمام سفالگران و باستان شناسان و مورخان هنر و اساتید ادبیات و شاعران و… است و تا حدی که در برابرش احساسی از حقارت ایجاد می کند.
(این کوزه چو من عاشق زاری بوده ست
در بند سر زلف نگاری بوده ست
این دسته که بر گردن او میبینی
این کوزه چو من عاشق زاری بوده است)
سرانجام اینکه من وقتی اشعار خیام را می خوانم اول به چرخش سرگیجه آور سیاره زمین و سپس به کوزه شکسته های قدیمی در تپه ها و کشتزارها و گرد و غبار پراکنده در گورستان های پر استخوان و جمجمه، کهن ایلیاتی هایی می اندیشم که در همین نزدیکی ها، کوهستان های زاگرس، از قدیم به جا مانده اند و امواج نیرومند و وحشتناک زمان همچنان در حال فرسایش و محو آنها هستند.
ارسال دیدگاه