یک فعال سیاسی اجتماعی عنوان کرد:

نمایندگان مجلس و اولویت مطالبات محلی

واقعيت آن است كه نمايندگان مناطق توسعه نيافته معمولا بيشتر درگير مطالبات محلي هستند و كمتر خود را درگير مطالبات ملي مي كنند. تحليل ساده اي بر نطق هاي آن ها و سخنراني آن ها نشان مي دهد اين نمايندگان كمتر شناخت كاملي از موضوعات ملي دارند و برداشت آن ها معمولا اطلاعات سطحي است كه همه آن ها را مي دانند.

دکتر مجتبی ترکارانی، فعال سیاسی اجتماعی طی یادداشتی که در اختیار پایگاه خبری روشنا نیوز قرار داده است، نوشت: نمایندگان مجلس طبق قانون اساس وظیفه تدوین قانون و لوایح و ارزیابی و نظارت بر دولت را به عهده دارند. در این میان بین نماینده یک شهر کوچک و نماینده یک کلان شهر به لحاظ ماهوی تفاوتی وجود ندارد. ولی در کشور ما ایران بخاطر نبود تشکیلات منسجم حزبی و سستی و شکنندگی ائتِلاف های جناحی معمولا وزن نمایندگان و اولویت ها و ترجیحات نمایندگان یکسان نیست و تفاوت زیادی بین قدرت نمایندگان و سطح مطالبات آن ها وجود دارد. بنابراین همیشه این سوال جدی مطرح است که یک نماینده مجلس از استان های توسعه نیافته تا چه حد باید پیگیر موضوعات و مطالبات ملی و یا محلی باشد و وقت خود را درگیر این موضوعات بکند؟ آیا یک نماینده لرستان و ایلام باید همان قدر پیگیر مطالبات ملی باشد که یک نماینده تهران و اصفهان است. یا این نمایندگان باید اولویت را به مسایل محلی خود بدهند. این یادداشت بدنبال پاسخگویی به این سوال است و ارایه نظری.
وضع موجود: واقعیت آن است که نمایندگان مناطق توسعه نیافته معمولا بیشتر درگیر مطالبات محلی هستند و کمتر خود را درگیر مطالبات ملی می کنند. تحلیل ساده ای بر نطق های آن ها و سخنرانی آن ها نشان می دهد این نمایندگان کمتر شناخت کاملی از موضوعات ملی دارند و برداشت آن ها معمولا اطلاعات سطحی است که همه آن ها را می دانند. در موقع رای دادن در مجلس و بیان نظرات شان در مورد موضوعات مهم کشور نیز کمتر وارد نقد و انتقاد جدی می شوند و اگر هم نظری است غالبا به صورت محافظه کارانه یا به سکوت و شاید تذکرات پنهانی برگزار می شود. در صحن علنی و در کمیسون های مجلس کمتر شاهد فعالیت جدی این نمایندگان هستیم. حتی در سطح استان نیز کمتر شاهد اجماع و اتفاق نظر نمایندگان بر روی یک طرح و مشکل استانی هستیم. نمایندگان به صورت فردی از دغدغه های استانی سخن می گویند. هر نماینده ای بیش از آنکه بدنبال گفت و گو و توافق با دیگر نمایندگان استانی و منطقه ای برای رسیدن به یک اتحاد قوی برای پیشبرد طرح ها و دغدغه های مشترک باشد بدنبال پاسخگویی به مطالبات گروه های هوادارخود و صاحب نفوذی است که یا در انتخاب او نقش دارند و یا نمی تواند نقش و تاثیر آن ها را در مسیر حرکت خود نادیده بگیرد. کمتر طرحی را با امضای تمام نمایندگان استان می بینیم. یکی از نمایندگان استان به صورت فردی وزیری را به مجلس فرا می خواند و دیگری طرح راه آهن را به صورت مجزا دنبال می کند. انگار مشکلات این استان ربطی به دیگری ندارد و مشکلات مشترک وجود ندارد. هر کس بدنبال طرحی برای حوزه انتخابیه خود است تا شاید بتواند محملی برای تبلیغات انتخابات و رای گیری بعدی اش باشد. یکی از پتروشیمی برای شهرش و دیگری از پالایشگاه و فولاد. انگار که هر یک در قاره ای جداگانه هستند. بنابراین به صورت ساده وضع موجود چنین است. نمایندگان استانی کمتر در مسایل ملی و بیشتر در مسایل محلی و آن هم به صورت فردی و با رویکرد، توجه به گروه های طرفدار و ذی نفوذ خود هستند و کمتر وارد پروژه های مشترک و فراگیر استانی و منطقه ای می باشند.
تبیین وضع موجود: تبیین بنده از این واقعیت مذکور بدین صورت است که: علت بوجود آمدن چنین وضعی را می توان به بالا بودن سطح و گستره مطالبات محلی و نبود نهادهای محلی و ملی قوی و پاسخگو در این زمینه مرتبط دانست. واقعیت آن است که چنین جوامع توسعه نیافته ای به لحاظ تاریخی معمولا دارای عقب ماندگی های هستند که آن ها را نسبت به استانهای توسعه یافته متمایز کرده است. سطح فقر و بیکاری و نبود زیر ساخت های اولیه در این استان ها و نبود نهادهای موثری برای حل و پاسخگویی آنها، باعث شده جامعه سرخورده از برآورده شدن مطالباتش دست به سوی نمایندگان مجلس دراز کند و تمام آنها را از استخدام تا وام ازدواج از یک نماینده بخواهد. از طرف دیگر نماینده مجلس نیز از چنین وضعی یعنی روانه شدن مطالبات محلی به سوی خود نیز ناراضی نیست. بنابراین ناخواسته مطالبات گسترده ای به سوی او مطرح می شود. ولی هر نماینده ای بعد از انتخاب متوجه می شود که قادر به پاسخگویی به چنین مطالباتی نیست. و از طرفی چون حجم مطالبات و انتظارات محلی بالاست و این تقاضاها و مطالبات معمولا کانالیزه و نهادی نشده است. نماینده گان نیز ساز و کاری برای طرح و مدیریت مطالبات ندارند. این مطالبات معمولا درسطح بسیار پایینی مانند فقر و بیکاری گسترده را در بر می گیرند.
(جامعه از یک نماینده به این شرط رای می دهد که فرزندنش را در ادارات دولتی استخدام کند و یا به او وامی بدهد). چون معمولا توان و اختیارات یک نماینده محدود است و عمق و گستره مطالبات بالا و نمایندگان نیز دارای انسجام و اتحاد ی برای حل این موضوعات نیستند. بنابراین این مطالبات در سطح فراگیری پاسخ داده نمی شود و لی نمایندگان چون به را ی مردم نیاز دارند. معمولا ترجیح می دهند بازی خود را در دو سطح انجام دهند. اول سعی می کنند: در سطح ملی انرژی خاصی را هدر ندهند و به قول معروف نیمی از نطق پیش از دستور خود را واگذار کنند و رای خود را بر اساس مصلحت هایی به این گروه و یا آن گروه بدهند. آن ها کمتر خود را وارد مطالبات ملی می کنند ولی با اقدامات نمایشی و تبلیغاتی در مجلس هراز گاهی به موکلانش نشان می دهند که پیگیر دغدغه های آنها هستند. در سطح محلی نیز، بدنبال طرح پروژه هایی بزرگی هستند که خود نیز می دانند شاید آب ندارد ولی نان دارد. این پروژه ها دهن پر کن هستند و به نتیجه خاصی نمی رسد ولی برای جذب آرای توده ها راضی کردن طرفداران و تثبیت پایه های نفوذ خود برای انتخابات بعدی مفید هستند. بیشتر انرژی این افراد در مرکز صرف بردن طرفداران خود پیش فلان وزیر و مدیر و معاون می شود. (چنین نمایندگانی برای طرح مطالبات خاص شان از رفتن پیش وزیر برای برکناری یا انتصاب رییس فلان اداره شهرستان خود ابایی ندارند.!! به قول وزیری وقتی نماینده اصفهان پیش من می آید برای گرفتن مجوز کارخانه ای است ولی وقتی نماینده ای از لرستان می آید برای برکناری فلان مدیر کل یا رییس اداره! است). در اینجا ست که وقتی نماینده متوجه می شود، نمی تواند در سطح ملی و محلی به صورت فراگیر و برای همه مردم کاری بکند، ترجیح می دهد طرفداران خود را راضی نگه دارد و به دنبال تثبیت پایه های خود در دور بعدی به هر شکل ممکن باشد. تا آنجا که به سطح مبتذلی از جایگاه خویش سقوط می کند که به مدیرکلی زنگ می زند که نباید فلان دوستش را از سمت اداری اش جابجا کند.
نتیجه گیری و ارایه راهکار: حالا اگر چنین وضعی مطلوب نیست. چه باید کرد: به نظر می آید وضعیت مطلوب برای نمایندگان در چنین استان های توسعه نیافته این است که در حدود نیمی از وقت خود را صرف شناخت و بررسی موضوعات ملی کنند که تاثیر مستقیمی بر توسعه و پیشرفت این استان ها دارد. موضوعاتی مانند برنامه های پنج ساله توسعه و یا لایحه های سالانه بودجه و یا … و در موضوعات ملی که ربط مستقیمی به توسعه و رفاه آن ها ندارد کمتر انرژی خود را درگیر کنند. ( مثلا وجود دو نفر از نمایندگان استان در کمیسون امنیت ملی و حضور کم رنگ آن ها در کمیسون های کلیدی توسعه ای مانند کمیسون بودجه و یا کشاورزی و صنایع .. نشانگر عدم اولویت گذاری مناسب نمایندگان این استان می باشد.) ضرورت دارد آن ها بیشتر انرژی خود را صرف پیگیری مطالبات محلی از طریق پروژه های ملی نمایند و از امتیاز و جایگاه و قدرت خود برای بالا بردن سطح مطالبات جامعه استفاده کنند. بدنبال ساختن نهادهای توسعه ای محلی و تقویت آن ها باشند. نه اینکه تمام نهادها و سلسله مراتب اداری و اقتدار مدیران دستگاه ها را برای برآورده کردن خواسته های طرفداران خود تضعیف نموده و در موضوعات ریز و درشت استان دخالت نمایند. به نظر می رسد شایسته است نمایندگان استانی چون لرستان با تشکیل ائتلاف های پایدار استانی (فراتر از اختلاف های جناحی و سیاسی) و منطقه ای انرژی خود را به صورت جمعی صرف پیگیری مطالبات و مسایل مشترک نمایند. در اینجاست که این سوال مطرح می شود که چرا نمایندگان لرستان و ایلام و اصفهان نمی توانند بر سر پروژه راه آهن ایران به عراق با هم همکاری کنند. چنین مطالباتی می تواند به نقطه ای برای همکاری و تجمع نیروها برای تاثیرگذاری بیشتر باشد. و از انرژی و نفوذ استان های توسعه یافته تر در جهت خواسته های خود استفاده کنند. و گامی در جهت بالابردن سطح مطالبات این جامعه بردارند. به امید آن روز که ما لرها مطالبات مان در سطح نیازهای حیاتی نباشد و نماینده مان نیز وقت خود راصرف افتتاح خانه بهداشت و گاز کشی به روستاها و… نکند و به جای گرم کردن خانه طرفدارانش به گرم کردن شهرش بیاندیشد. چنین باد.

* عضو شورای نویسندگان پایگاه خبری گفتار ما و دکترای جامعه شناسی