مرگ ریش سفیدی و نگرانی اجتماع
دکتر ولی بهرامی، جامعه شناس لرستانی و استاد دانشگاه ذر یادداشتی که برای گفتار ما ۲۴ ارسال نموده اند، نوشت: در این یادداشت به تحلیلی بر مرگ شخصیتهای بزرگ در جامعه روستایی پرداخته ایم. در یک جامعه سنتی روستایی ویژگیهایی از قبیل؛ سنتها، باورها، آداب و رسوم، خانواده گرایی، ریش سفیدی، اسطورهها، زبان، ادبیات شفاهی، بازیها و شادیهای وجود دارد که باورهای جمعی حول آنها شکل میگیرد که پیوند دهنده اجتماع محلی هستند. با گذر از جامعه سنتی به جامعه مدرن، جامعه سنتی قسمتهایی از خود را از دست میدهد که نشان میدهد جامعه در حال پوست اندازی و دگرگونی است.در جامعه سنتی روستایی انسانهای اخلاق محور و با شخصیتی وجود دارند که از نسل سنت و نماد عینیت یافته آن هستند و گذشته را به حال وصل میکنند. سوالی کهامی توان مطرح کرد این است که با مرگ این شخصیتهای بزرگ سنتی چرا جامعه احساس نگرانی و دلتنگی میکند و از اعماق وجود برای آنها گریه میکند؟ این شخصیتها در جامعه خود چگونه ویژگیهایی داشتهاند که در نبود آنها جامعه احساس میکند، قسمت مهمی از خود را از دست داده است؟
اخلاق در هر درجهای از تکاملش هیچ گاه جز در جامعه وجود نداشته و تغییرات آن همیشه تابعی از تغییرات شرایط اجتماعی است. انسانهای بزرگ از طریق اخلاق و عقل( دین و علم) روابط خود را با جامعه تنظیم میکنند و به لحاظ اخلاقی و عقلانی به جامعه تن میدهند و در جامعه زیست میکنند. در شخصیت این انسانها سه جزء مهم روح انضباط، دلبستگی به گروه و خودمختاری و استقلال وجود دارد که آنها را ارزشمند و صاحب اخلاق در جامعه میکند. بر زندگی این انسان هارون انضباط حاکم است، چرا که این انضباط برای آنها وسیلهای برای رسیدن به هدف نیست؛ بلکه فینفسه خود هدف است. روح انضباط در این انسانها به حدی است که آنها نقش قانون در جامعه سنتی را دارند و به عنوان تنظیم کننده امور در اجتماع سنتی و محلی عمل میکنند و با مشروعیت، اقتدار و محبوبیتی که در دلها دارند بسیاری از اختلافها، تضادهای بین فردی و اجتماعی، اختلافهای زناشویی را به جای اینکه به نهادهای بور کرات یک و دست و پاگیر مدرن از قبیل دادگاهها و نیروهای امنیتی از قبیل نیروی انتظامی و پاسگاه و… سپرده شود را در داخل اجتماع محلی حل میکنند. اگر از قانون در جامعه تبعیت میکنند به دلیل ترس از مجازات نیست؛ بلکه به دلیل وقوف آنها از دلایل سودمندی و احترام و حرمت به آن است.
بیشخصیتها چون به گروه و اجتماع خود دلبستهاند، فراتر از مرز و جناح بندی سیاسی قرار دارند و اگر وارد بازی سیاست میشوند، مانند سربازان مهرههای شطرنج برای دفاع، خدمت به اجتماع خود عمل میکنند. شخصیتهایی که در شک ستشان پیروزی و در سکوتشان درس و در گفتارشان دفاع از جامعه است. انسانهایی که درد اجتماع را درد خود میدانند و نسبت به اجتماع خود متعهد و وظیفهشناس هستند. اینانها از آن رو موجودی اخلاقی هستند که در جامعه زندگی میکنند و هم بسته گروه و اجتماع محلی خود هستند. جامعه نیز این انسانها را نگه میدارد، به آن معنا میبخشد و آنها را از غرقاب خودبینی و خودشیفتگی نجات میدهد و شخصیت آنها را رشد و تعالی میبخشد. این شخصیتها عقل جمعی را بر خرد فردی خود ترجیح میدهد و از خود رأی بیزارند، چون خودرأی را ریشه تفرقه و نفاق در اجتماع و مشورت را چاره درمان و حل مشکلات میداند. اینگونه انسانهایی آزاد هستند، ولی حد و مرزها را خوب میداند و میشناسد. آزاد هستند ولی عملش ضد اجتماع نیست.
با مردم فروتن ، نرمخو و گشاده روی صبور بودن و دغدغه صلح ، برادر دوستی و امنیت اجتماعی داشتن، ویژگیهای دیگر این شخصیتها است که هر جا لازم باشد با گذاشتن حیثیت و آبروی خود در جهت تقویت اعتماد و صمیمیت و احیای امر اخلاق در جامعه و نهادینه کردن آن عمل میکنند. با اینکه این شخصیتها در دانشگاه درس نخواندهاند و مدرک ندارند ولی هنر زندگی کردن و با مردم بودن و با مردم زیست کردن را خوب میدانند و نقش پدر بودن، شوهر بودن و سایر نقشهای اجتماعی را خوب بازی میکند. مدرک ندارد ولی رفتار و گفتارشان نشان از علم و عقلانیت دارد. از نسل گذشتهاند ولی نسل جدید را خوب میفهمند، سنتی هستند ولی افکار و رفتارشان امروزی است. انگار این انسانها برای زمانه امروز تربیت شدهاند.
اینگونه شخصیتها خودمختار و مستقل هستند. چون خودمختاریشان ریشه در آگاهی از نظم اجتماعی، جهان طبیعت و فهم دلایل و توجیهات آن دارد. در عین اینکه تابع اجتماع هستند ولی هر جا نیاز باشد قیام میکنند و اجتماع را از خواب غفلت بیدار میکنند و به عنوان یک «مصلح اجتماعی »عمل میکنند. علی و ارزندگی میکند و می دانند امامشان(آ) در نهجالبلاغه در نکوهش غافلان چه میفرماید؟ ” شما که برادران دینی هستید، چیزی جز پلیدیهای درون و نیتهای نادرست از هم دوستان نکرده و بهم نمیبخشید و محبت نمیورزید. چه شده که به اندکی از دنیا که میرسید شادمان میگردید و بسیاری از آخرت را از دست میدهید. غصه دار نمیشوید و مقدار کمی از دنیا را از کف میدهید پریشان میگردید، تا آنجا که آثار این آشفتگی و اضطراب در سیمایتان و در بی صبریتان در برابر آنچه از دست رفته نمایان میگردد؟ «».
در نهایت میتوان گفت احساس نگرانی و خطر جامعه روستایی با رفتن مرگ شخصیتهای بزرگ سنتی نشان میدهد که جامعه روستایی با مرگ این شخصیتها احساس میکند که بخشی از وجود اصلی (قلب و مغز) خود را از دست داده است. این شخصیتها مانند قلب که مرکز عواطف، احساسات، از خود گذشت گیو و امید است، پیوند دهنده خانوادهها، اقوام و قبیلهها و تسکین بخش دردها هستند و مانند مغز و ذهن مرکز تصمیم گیری در امور زندگی و کارهای عمومی و عمرانی روستا هستند. از سوی دیگر در گذر از جامعه سنتی به جامعه مدرن، سنتها در حال سست شدن و عناصر جامعه مدرن در شرایط امروزی با سرعتی در حال توسعه هستند که نتوانستهاند در جهت حل مسایل و مشکلات جامعه به خوبی عمل کنند و با مرگ این شخصیتها پایههای اخلاق در برخی اجزاء اجتماع محلی به لر زه درآمده و سست شده در حالی که اخلاق دیگری که جامعه بدان نیاز دارد هنوز شکل نگرفته و نگرانی جامعه روستایی بیش از دیروز احساس میشود.
ارسال دیدگاه