به گزارش” گفتارما” قبل از هر سخنی یک واژه «برخی» مینویسم تا هر کجا با واژگان «مدیر» و «رسانه» برخورد نمودید، یک «برخی» به آن بیفزایید، تا دیگر لازم به تکرارش نباشد! نفس هفته دولت در سال ۹۵، بند بود به نفس هفته فرهنگی و پایان «آن» آغاز «این» بود. اما برخی از مدیران، توگویی […]
به گزارش” گفتارما” قبل از هر سخنی یک واژه «برخی» مینویسم تا هر کجا با واژگان «مدیر» و «رسانه» برخورد نمودید، یک «برخی» به آن بیفزایید، تا دیگر لازم به تکرارش نباشد!
نفس هفته دولت در سال ۹۵، بند بود به نفس هفته فرهنگی و پایان «آن» آغاز «این» بود. اما برخی از مدیران، توگویی در هفته فرهنگی بیشتر میل به دیده شدن داشتند تا در هفته دولت، که در پایتخت، آن روزها مدیر را بیشتر از استان میتوانستیم ببینیم.
قبل از ادامه سخن خوب است تلنگری بزنیم به دو مامور که هنوز ما اهالی رسانه در انتظار شنیدن نتیجه مأموریتشان هستیم. یکم، مأموریتی که به مسعود بهرام نژاد داده شد، مبنی بر ارزیابی حضور کیفی و کمی دستگاهها و صدالبته مدیرانشان در هفته فرهنگی لرستان.
دوم، مأموریتی که به بهرام رشیدی نیا داده شد، برای ارزیابی دستگاهها در هفته دولت بر اساس برنامه و امتیازاتی که به آیتمهایی چون نشست خبری و… داده میشود.امید که رسانه را بیش از این چشمانتظار نگذارند و بگویند مدیرانمان در این ۱۴ روز پر جنبوجوش، چند مرده حلاج بودهاند؟!اما نگارنده فکر میکند نمره مدیران در هفته فرهنگی بالاتر از هفته دولتی بوده است، نه اینکه درجه فرهنگ دوستیشان، بالاتر است، یا اینکه در هفته دولت توانشان کاهش یافته بود، بلکه به نظر میرسد مدیرانمان خوب میدانستند که چهرههای مبارکشان در آن یک هفته فرهنگی بیش از تمام ۳۶۵ روز رسانهای خواهد شد.
آنها بهخوبی میدانستند، بود و نبودشان مستقیم از لنز چشمان مدیر ارشد استان رصد میشود و آنان تفاوت میدانند آن لنز چشمان را با لنز دوربینهای خبری لرستان و این یعنی فاجعه که هیچ لنزی از لنز دوربینهای خبری پراهمیتتر نیست و نخواهد بود.
اما چرایی این بیتفاوتی رسانهای مدیران دلایل بسیاری دارد که به نظرمی رسد بخشی از آن زنگ خطری است برای دولت روحانی و بخشی نیز تلنگر به رسانههای محلی استان
اینکه «برخی» مدیران به نشست خبری هفته دولت اهمیت نمیدهند از یکسو به رفتارهای رسانه گریز «برخی» از ما برمیگردد و دیگری به عدم شناخت درست مدیر از اهمیت رسانه در دنیای امروزی و این عدم شناخت و دوری جستن میتواند به عدم شناخت درست مردم از هویت اصلی دولت تدبیر وامید در لرستان منجر گردد، یعنی همان زنگ خطری که باید دولت به آن حساسیت داشته باشد.
اینکه ما چه کردیم که مدیر تمایل برگزاری نشست خبری ندارد، نمیگویم که خبرنگار که نقد نمیشود! تنها نقد میکند و این اول استغفرالله خواهد بود که حتی در فکرمان بگوییم خبرنگار را باید نقد کرد!
اما چون نقد مدیر عین صواب و ثواب است بیشک باید گفت مدیر تنها در یک صورت میتواند به این نتیجه برسد که رسانه بودونبودش برای او تفاوتی نخواهد داشت آنهم آنکه خیالش از ثبات صندلی مدیریتش راحت باشد!
اما چاره چیست؟! «غر زدن» بر سر روابط عمومی مدیر؟! حمله انتحاری به مدیر؟! یا نه بالاتر از مدیر و اصلاً کل مجموعه دولت بر اساس سلسلهمراتب اداری را زیر سؤال ببریم؟!
این یکراه پیش روی اهالی رسانه است، اما راه دیگر بیشک وادار نمودن مدیر به خواندن روزنامه است که امروز مدیرانمان هم ازبس شاهد چاپ رپرتاژهای شبیه به هم در صفحات ۳ و ۴ و ۵ و ۶ و ۷ و ۸ بودهاند که حتی خودشان هم حاضر به بردن روزنامه به منزل نیستند که مبادا مورد اعتراض خانواده قرار بگیرند.
توضیح: (صفحه یک معمولاً جلد است و جلد نشریه هم این روزها زیرکانه تلاش میکند طعم رپرتاژ ندهد و صفحه ۲ نیز معمولاً خبرهای کوتاه مدیران را فی سبیل الله از سر سخاوت رسانهای و رسم دیرین صفحهآرایی، منتشر میکند)
اما چگونه میتوان مدیر را وادار به خواندن روزنامه نمود؟! راه اول حمل روزنامه با خود در جلسات رسمی و به زور گذاشتن سر میز مدیران و یا دادن به دستشان است درحالی که با انگشت اشاره به مطلب مورد نظر هم اشاره کنیم.
اما راه دیگر بیشک اگر اعتقاد دارید و داریم که مدیران از میان مردم بر خواستهاند و هرچقدر هم ساعات اداری پنهان از مردم باشند، در ساعت غیر اداری مجبور به گذر از دل آدمها هستند، باید نشریاتمان را ابتدا در دل مردم برده و مردم را با روزنامه آشتی دهیم که اولین پچپچ برخواسته از میان مردم بعد از خواندن فلان یادداشت و گزارش بیشک مدیر را نیز وادار به جستجو در میان همان صفحات ۱ تا ۸ (ایضاً یک تا ۴ همان برخی نشریات) خواهد نمود.
مردم را باید آگاه نمود، که در صورت ایجاد روحیه مطالبه گری در میان مردم هیچ مدیری اگر کاشتهای نداشته باشد ثبات هم نخواهد داشت و نمیتواند برای برداشت نداشته هایش درخواست رپرتاژ آگهی نماید.
الغرض، مخلص کلام نگارنده آنکه باید مخاطب خویش را تغییر دهیم.ما عادت کردهایم که مخاطبمان مدیران باشند وگرنه چه حاجت به اینهمه رپرتاژنامه!؟ فراموش نکنیم رپرتاژنامههای ۸ صفحهای، تله مدیران است برای اهالی رسانه که عدم قرار گرفتن نشریات بر روی دکهها از نشانههای افتادن در همین دامهای رسانهای است.
وقتی رسانه روی دکه نرفت مدیر از چه باید هراس داشته باشد که مردم به صفحات روزنامههای شهرشان اعتماد دارند و با خود میگویند لابد اینهمه مشکلات شهری و …بیشتر ریشه در مشکلات چشمهایشان دارد و باید عینک چشمشان را عوض کنند. پس با وجود آنکه بیشک خیلی درد خواهد داشت! اما از امروز تمرین کنیم اول یک صفحه، سپس دو صفحه، نهایت ۷۰ درصد رسانههایمان را به مردم اختصاص بدهیم و ۳۰ درصد هم نوش جان مدیران عزیز بشود! آنگه خواهیم دید که هیچ مدیری بدون روزنامه شب به منزل نمیرود.
رئیس کمیسیون قضایی مجلس از نشست ویژه این کمیسیون برای بررسی ابعاد حادثه واژگونی اتوبوس حامل سربازان با دستور دکتر قالیباف خبر داد و گفت: مقرر شد دستگاههای مربوطه طی ۴۸ ساعت آینده علت این حادثه و پیشنهادات برای جلوگیری از وقوع حوادث مشابه را به صورت مکتوب به کمیسیون ارسال کنند.
ارسال دیدگاه