گفتگوی گفتار ما با استاد علي مرتضايي (علیپور دریکوند)؛

فلسفه سماع لری

صاحب نظرکه نیستم ولی با بضاعت کم به جوانان توصیه می کنم، هر چه می توانند در آثار بزرگان مطالعه کنند، از غرور و خود بزرگ بینی بپرهیزند و هیچ وقت به آنچه می گویند قانع نباشند. استاد فروزانفر می فرماید ( گیرم شدی سعدی یک وجود تکراری هستی).

به گزارش پایگاه خبری گفتار ما ۲۴، استاد علی مرتضایی (علیپور دریکوند) متخلص به راهی خرم آبادی متولد ۱۳۳۳ خرم آباد لرستان است. آنچه در پی می آید قسمت دوم گفتگوی ایشان در حوزه شعر و موسیقی لرستان است.
ناگفته نماند آنچه در مباحث گذشته گفته شد در خصوص تفاوت شیر خوراکی و شیر درنده یا سیر خوراکی و سیر شدن مربوط به حرکت ما قبل« ی» که به دو گونه است و در عربی به مشبعه و ملینه خوانده می شوند یا «ی» در شیر خوراکی مکسور معروف است و یای اصلی، ولی «ی» در شیر درنده مکسور مجهول نامیده شده و هنوز در لهجه لری تلفظ این دو به روشنی قابل تشخیص است. شاعران فارسی گو تا قرن های پنجم و ششم، معروف و مجهول را با هم قافیه نمی کردند. مثلاً شیر خوراکی و شیر درنده را با هم قافیه نکرده اند چون تفاوت آنها اجازه این کار را به شاعران نداده، ولی از آن پس در واقع زبان فارسی بیش از پیش تضعیف شده و این گونه تفاوت ها در آن از بین رفته است. بقیه حروف مشبعه و ملینه، مجهول و معروف و … را در فرصتی دیگر توضیح خواهیم داد که بسیاری از آن ها به جهت بکر ماندن خطه ی لرستان هنوز به خوبی تلفظ می شوند.
– با علاقه وافری که در حوزه موسیقی لرستان از شما سراغ دارم توضیحات شما در این زمینه خالی از لطف نیست.
– موسیقی لری یکی از قدیمی ترین موسیقی های ایران است که به درستی به آن پرداخته نشده و متاسفانه شناخت کمی از آن در دست است. اگر ما بیاییم به تحقیق و پژوهش در خصوص این موسیقی بپردازیم، بدون شک حرف های زیادی برای گفتن داریم که برای شنونده می تواند جالب و شنیدنی باشد و اهل ذوق و پژوهش را در میان جوانان خودمان و حتی خارج از کشور متوجه این موسیقی نماید. البته نیاز پژوهشی در این خطه تنها مختص موسیقی نیست، بلکه در زمینه های مختلف بواسطه بکر بودن زاگرس نشینان به خصوص لرستان جای تحقیق فراوان دارد. من یک باب را برای شما باز می کنم تا در فرصت های مناسب وارد باب های دیگر شویم و یا دیگران از زوایای مختلف این موسیقی بسیارکهن را که با هزاران سال قدمت، دارای طراوت و تازگی است، مورد تحقیق و شناسائی قرار دهند. مثلاً همین رقص لری (دس گرته) یا ( در واقع سماع دسته جمعی ) که گستردگی و دامنه فلسفه وجودی آن در چارچوب کلمه ای به نام رقص نمی گنجد و در واقع نمی شود اسم رقص بر آن نهاد. پس فلسفه آن چیست؟ آیا یک رقص معمولی برای سرگرمی است و دیگر هیچ ؟ یا چنین نیست.
بدیهی است که در تمام فرهنگ ها و خرده فرهنگ های کهن و جدید جهان رقص و پایکوبی وجود مستمر داشته و دارد که اگر ما سماع جمعی لری را در مقایسه با تک تک آن ها مورد بررسی و مقایسه قرار دهیم متوجه فلسفه وجودی متفاوت و نظم و انظباط برتر این سماع نسبت به همه ی آنها خواهیم شد. زیرا این سماع جمعی دارای ابعاد مختلفی است که به طور ماهرانه و بر مبنای شناخت از ارگانیزم بدن بعلاوه ی نیازهای روحی و روانی همچنین سیاست و روش مدیریت از خانواده تا کشورداری در آن دیده و اجرایی شده است. من ده ها فیلم رقص داخلی وخارجی را جهت تحقیق دیده و تا جائیکه بررسی کرده ام فارغ از تعصب به نظر هیچکدام آنها دارای نظم، انسجام و فلسفه وجودی سماع جمعی لری نیستند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که ابداع کنندگان این سماع جمعی، فوق العاده دانا و آگاه به مسائل و نیازهای جسم و روان و سیستم سیاست گذاری بهینه برای بهتر زیستن براساس شناخت و تجربیات دیرینه بوده اند. برای مثال: شما اگر بخواهید ورزش کنید مثلاً بدوید. ممکن است در چند دقیقه خسته شوید اما اگر علاقه مند به فوتبال باشید وقتی دنبال یک توپ بدوید بدون شک مدت زمان بیشتری خواهید دوید و خستگی دیرتر به سراغ شما خواهد آمد که این مقدار زمان اضافی برای رسیدن به خط خستگی، مربوط به علاقه و شوق و نشاط شماست. یا اگر بخواهید وزنه برداری کنید اول بدن خود را گرم می کنید، سپس میله خالی می زنید بعد وزنه ها را یکی یکی تا آخرین حد توان تان اضافه می کنید. حالا این با توپ بازی کردن و این ورزش نیاز به نظمی دارد که بیشترین بهره را با بهترین کیفیت از آن ببرید. پس باید ورزش کرده، همراه با نشاط روحی و نظمی که ورزش و نشاط را به بهترین وجهی با هم در آمیزد و جسم و روح را آماده و سر حال بیاورد. همه این مهم در سماع لری و در نهایت آگاهی از مکانیزم بدن انسان و میل و اشتیاق روان او دیده شده است. زیرا این سماع جمعی چند مرحله دارد. همانند وزنه برداری از سنگین سماع که سماع آرام جهت گرم کردن بدن است و با آهنگ هائی چون ( بزران، بینا بینا، هیلاو هیلاو، هر بزازکه) و.. شروع می شود و پس از گرم شدن بدن به مرحله سه پا (سوزه سوزه) و دوپا (سوارونه) و درآخر (اوشاری) که سماعی تند و گاهی کاملاً در حال دو با حرکات تمام بدن است می رسد. البته پس از تمایل به اتمام سماع باید مرحله صعود را عکس کرده و فرود را تا سنگین سماع جهت آرام شدن از خستگی و خشک شدن عرق بدن و آرامش ضربان قلب ادامه داده و در حالت آرامش کامل به آن پایان داد. خوب گفتیم که شما اگر بخواهید بدوید، در یک مسافتی به خط خستگی می رسید، ولی اگر علاقه مند به فوتبال باشید، در پی توپ خط خستگی شما طولانی تر می شود. و گفتیم که این مقدار اضافه فاصله به علاقه شما و شوقی است که فوتبال در شما بوجود می آورد و وسیله این شوق توپ است که در ورزش سماع جمعی این وسیله موسیقی است. و باز مراحل وزنه برداری را مثال آوردیم. یعنی از میله خالی تا حد اکثر وزنه ها که در ورزش سماع لری این مراحل از سنگین سماع تا اوشاری دیده شده است. با این امتیاز که موسیقی از توپ نشاط آورتر و فرودی را که قائل شدیم نسبت به وزنه برداری از امتیاز ویژه ای برخوردار است. فلسفه وجودی سماع جمعی لری به همین جا ختم نمی شود. بُعد حائز اهمیت دیگر این سماع که ما به آن توجه نداریم فلسفه سیاست گذاری و روش مدیریت و رهبری از خانواده تا کشورداری و هر نوع مدیریت بهینه است. در این سماع، اولا: سیاست دو گام به پیش و یک گام به پس تعریف و اجرائی شده که سیاستی بسیار هوشمندانه و موفقیت آمیز برای همیشه ی سیستم مدیریتی از کوچک تا کلان است. ثانیاً: تعریف جلودار و سردسته است که باید از ماهرترین و توانمندترین و خوش روش ترین افراد متبحر در اجرای سماع باشد و نیز آزادی به معنای واقعی اینکه دیگرانی که چنین مهارتی را داشته باشند به راحتی می توانند بیایند جلو و جای سر دسته را بدون هیچ گونه دلخوری بگیرند و اگر کوچک ترین لغزش و ضعفی از آنان دیده شود بلافاصله دیگری جای او را می گیرد و همگان این اجازه را دارند که بر مهارت و توانمندی خود بیفزایند. پس می توان نتیجه گرفت که این سماع، ورزشی است فوق العاده مفید و به جرأت می توان آن را در ردیف مفیدترین ورزش ها برای جسم و روان و بهتر زیستن انسان قلمداد کرد.
– باتوجه به سرودن اغلب اشعار شما در قالب های رباعی، غزل و دوبیتی، نگرش شما به این قالب ها چگونه است. آیا به سبک و سیاق الگوها درحرکت است یا اینکه تحولات به سبک و خواسته ی ادبیات روز درآن شکل و یا در حال شکل گیری است؟
– اگر یک جوان رعنا و خوش سیما لباسی قشنگ و زیبا بپوشد بر زیبائی او افزوده می شود یا نه؟ شما نمی گوئید الحق این لباس برازنده او و او برازنده چنین لباسی است؟ و قبول دارید که هر بیننده ای از این آراستگی لذت خواهد برد؟ حالا اگر این جوان خوش سیما و رعنا لباسی مندرس چروکیده و پاره پاره بپوشد آیا از زیبائی او کاسته نمی شود؟ لباس زیبا بر تن شخصی زشت روی و زشت قامت چطور؟ قالب های شعر ما جامه های زیبای شعر هستند که اگر شعر زیبا باشد در این جامه ها بهتر خود نمائی می کند و اگر زیبا نباشد نیز زشتی آن نمایان تر خواهد بود. وقتی شاعری غزل یا رباعی خوبی می سراید می گویند مثلاً به مرز حافظ یا خیام یا … نزدیک شده است این ها نشان دهنده آن است که ادبیات ما هنوز آنچنان به روز نشده و هنوز نتوانسته ایم جایگاهی رفیع تر از بزرگان و پیشینیان مان پیدا کنیم. اگر الآن ادیسون بیاید چیزی از برق نخواهد فهمید یا مخترع چرتکه ازکامپیوتر. این نشان دهنده آن است که این علوم پیش رفت کرده و دگرگون شده اند. ولی آیا اگر حافظ، سعدی، مولانا و … بیایند چنین پیشرفتی را در ادبیات ما مشاهده خواهند کرد؟ و یا خود را در مقابل ادبیات روز ادعایی ما عاجز خواهند دید؟ فکر نمی کنم. همان طوری که می دانیم تحول مهم ادبیات ما پیدایش شعر نو بوده که با سپید و آزاد و موج نو و… ادامه پیدا کرد و آمد تا با رهائی از قید و بندها ی این قالب ها و وزن و قافیه شعر را به کمال برساند، زیرا اگر کسی شناگر باشد بدون لباس های دست و پاگیر بهتر شنا خواهد کرد. پس شما اگر شعر نو می گوئید حتماً باید شعر شما ازکلاسیک گویان قوی تر، زیباتر و شنیدنی تر باشد. اگر چنین گفتی تحول ایجاد کرده ای و به قول کوچه بازاری دمت گرم و گرنه مثل آن است که تحت تأثیر یک فیلم پیراهنی را پاره پاره کرده و به نام مد پوشیده باشی.
– به عنوان یک شاعر و صاحب نظر درحوزه شعر چه پیام و پیشنهادی را در جهت ترقی و بالندگی این هنر، مد نظردارید؟
– صاحب نظرکه نیستم ولی با بضاعت کم به جوانان توصیه می کنم، هر چه می توانند در آثار بزرگان مطالعه کنند، از غرور و خود بزرگ بینی بپرهیزند و هیچ وقت به آنچه می گویند قانع نباشند. استاد فروزانفر می فرماید ( گیرم شدی سعدی یک وجود تکراری هستی).
خبرنگار: عابدین پاپی