به گزارش روشنا نیوز، رضا فرهادیان، نویسنده و روزنامه نگار طی یادداشتی نوشت: ساختار نظام ایلی مبتنی بر هویت افراد است و این هویت معمولاً با ناحیۀ جغرافیایی محل زندگی، نوع لباس و پوشش، گویش و یا نمادهای دیگر مشخص میشود که نمایانگر آن است که هر طایفه مستقل از بقیه طوایف است. طوایف مختلف میتوانند در یک ناحیه جغرافیایی مشترک مانند یک روستا، شهر، استان و مانند اینها بدون هیچ مشکل یا محدودیتی به زندگی اجتماعی خود بپردازند و در معاملات و تعاملات اجتماعی با یکدیگر ارتباط داشته باشند. باید توجه داشت که وحدت طوایف نیازمند اعتماد، همکاری و همیاری میباشد، اما، بااینحال، این وحدت و مسالمت ممکن است تحت تأثیر عواملی متزلزل شود و یکی از این عوامل میتواند تعصبات بیمورد قومی و طایفهای در تصمیمگیریهای سیاسی و بخصوص در مسئلۀ انتخابات باشد.
مسلماً جایی که مردم وابستگیهای قومی و نژادی عمیقی دارند، در تصمیمگیریهای سیاسی مبتنی بر گرایشهای طایفهای عمل میکنند و این یک امر عادی و بیاشکال است. اما مادامیکه خویشاوندگرایی اولویت داده شود، این گرایشهای طایفهای چه پیامدهایی در تصمیمگیریهای سیاسی و انتخابات مربوط به یک حوزۀ انتخابیه دارد؟
برای پاسخ به این سؤال باید واقعیتهای جوامع با ساختار ایلی و طایفهای را که بر پدیدۀ انتخابات تأثیر میگذارند بهتر بشناسیم.
واقعیت اول آن است که در یک جامعه با ساختار طایفهای و عشیرهای بدون شک نمایندۀ هر حوزۀ انتخابیه منسوب به یک طایفۀ بزرگ یا کوچک است، چراکه تعلق فرهنگی و قومی در چنین جوامعی یک پدیدۀ عمومی است.
واقعیت دوم این امر انکارناپذیر، قانونی و مسئولانه میباشد که نمایندۀ هر حوزۀ انتخابیه نهایتاً وکیل همۀ مردم آن حوزۀ انتخابیه است.
درمقابل این دو واقعیت یک واقعیت سوم نیز خواه یا ناخواه شکل میگیرد و آن هم انتظارات مردم حاضر در حوضۀ انتخابیه است. مردم چه از تیر و تبار فرد نماینده باشند و یا هیچ رابطۀ خویشاوندی نداشته باشند، درهرصورت بر خواستههای خودشان اصرار میورزند و فرد نماینده میبایست بین همۀ آنها تعامل ایجاد کند. مشاهدات طولانی مدت یک اولویتبندی متداول و منطقی ایجاد میکند؛ یعنی فرد نماینده معمولاً میکوشد تا ابتدا رضایت خویشاوندان و همتباران طایفهای را جلب کند زیرا تعهدات عاطفی و اتحاد خویشاوندی این الزام را فراهم میآورد و سپس باید به خواستههای سایر مردم که یک اجتماع بسیار بزرگتر را تشکیل میدهند پاسخ دهد. ازطرفی در این میان اسپانسرهای تبلیغاتی، همحزبیها و القاکنندگان خطومشیهای دورۀ رقابتهای انتخاباتی نیز به دلیل وجود تعهدات توافق شده خواستههایی دارند که در اینجا به آنها نمیپردازیم، چراکه پرداختن به این موضوع بهقدری جای بحث دارد که موضوع اصلی را تحتشعاع قرار میدهد و آن را کمرنگ جلوه میدهد.
محدودیتهای قانونی شخص نماینده مانع از آن میشود که خواستۀ همۀ طرفین انجام پذیرد و ازطرفی خویشاوندگرایی و احساس تعلق به گروهی خاص او را وادار میسازد تا نهایتاً به حمایت از اطرافیان بپردازد و همین امر موجب میشود تا عموم مردم که خواستههایشان بدون پاسخ باقی مانده است اعتماد خود را نسبت به شخص نماینده و در پی آن تیروتبار او از دست دهند.
درواقع، یکی از دلایل اساسی بروز چنین مشکلاتی سطح انتظاراتی است که افراد از نمایندۀ هر حوزۀ انتخابیه دارند و عامل اصلی این انتظارات نیز تا حدودی خود نامزدهای انتخابی هستند، زیراکه وعدههایی خارج از تواناییهای یک نماینده را به مردم میدهند.
بهطور خاص در انتخابات مجلس شورای اسلامی هدف انتخاب نمایندگانی از جانب مردم است تا بهعنوان وکلای مردم در قوۀ مقننه به تدوین و تصویب قوانینی متناسب با نیاز روز برای دو قوۀ دیگر یعنی قوۀ قضاییه و قوۀ مجریه بپردازند. با یک نگاه اجمالی به وعدههای بسیاری از نامزدهای انتخاباتی، میتوان دید که بیشتر وعدهها خارج از وظایف اصلی یک نماینده مجلس هستند. متاسفانه بعضی از نامزدهای انتخاباتی از عدم آگاهی مردم به نفع خودشان بهره میجویند و به آنها وعدههایی میدهند که اساساً عوام پسند و در جهت رفع مشکلات مردم هستند. مثلاً وعدۀ ایجاد شغل یکی از این وعدههای انتخاباتی است که امروزه در همۀ محافل تبلیغاتی توسط نامزدهای انتخاباتی به آن اشاره میشود و بسیاری از مردم نیز گمان میکنند در مجلس حوالۀ احداث کارخانه و پتروشیمی صادر میکنند و به خیال خودشان اگر کاندیدای مدنظر آنها در انتخابات پیروز شود سریعتر از بقیه نمایندگان مجلس به اول صف دریافت آن حواله میرسد.
این درحالی است که اساساً ایجاد شغل وظیفۀ دولت و نهادهای اجرایی است که در قوهای مستقل از قوۀ مقننه عمل میکنند.
متاسفانه عوامل زیادی وجود دارند که منجر به ناکارآمدی یک نماینده میشوند و دور از انصاف است که افراطگونه و نادانسته طایفهگرایی را بهعنوان تنها عامل معرفی کنیم، چراکه در جوامع دارای نظام ایلی و عشیرهای، طایفهگرایی در انتخابات امری عادی و متداول است و فرد نماینده شایسته باشد یا نباشد، نهایتاً متعلق به یک طایفه است. هرچند خویشاوندگرایی متعصبانه تأثیراتی دارد اما همانطور که گفته شد وعدههای انتخاباتی نیز یک پای قضیه هستند. گذشته از اینها عوامل نامتعارف دیگری نیز هستند که بهراحتی نمیتوان به آنها پرداخت.
بهنظر شما چه عوامل دیگری وجود دارند که منجر به ناکارآمدی یک نماینده میشوند؟
ارسال دیدگاه