شهید جمشید سلیمانی
به گزارش گفتار ما ۲۴، شهیدجمشید سلیمانی در سال ۱۳۳۵ هجری شمسی در روستای جلگه خلج از توابع شهرستان پلدختر استان لرستان از یک خانواده مذهبی، مؤمن و کشاورز دیده به جهان گشود، در همان دوران کودکی، بچه ای با هوش و در عین حال خوش برخورد و سر به زیر بود، دوران تحصیل ابتدایی را در مدرسه ابتدایی آیت اله غفاری فعلی و مدرسه سنایی جلگه خلج سابق به اتمام رسانده و در جهت ادامه تحصیل در مقطع بالاتر به خرم آباد رفت و در سال ۱۳۵۵ در دبیرستان امیرکبیر خرم آباد موفق به اخذ مدرک دیپلم طبیعی گردید. جمشید سلیمانی در سالهای پیش از انقلاب از جوانان مومن و پاک دوران خود به حساب می آمد، در سال ۱۳۵۶ و یک سال پس از اخذ مدرک دیپلم در رشته همافری واحد دریایی شمال قبول و همراه با ۹ نفر دیگر از داوطلبین استان لرستان به شمال ایران (بندر انزلی) رفت که بعد از گذراندن دوره های آموزشی و طی دوره های تکمیلی زبان انگلیسی بعنوان یکی از دانشجویان ممتاز دوره ها معرفی شد. وی علاوه بر گذراندن دوره های تکمیلی زبان انگلیسی همراه با سه نفر از هم کلاسی هایش در واحد دریایی شمال شروع به انتقاد از اساتید بی بندوبار خارجی که عموما از کشور های آمریکا ، سوئد وپاکستان بودند نمود و طبق گفته ها و شواهد معلوم گردید که وی بارها با یک استاد بی بندوبار آمریکایی درگیری داشته تا جائیکه به همراه دوستان خود میکده ی نیروی دریایی شمال ایران را به آتش می کشند و در همان زمان ها شروع به پخش اعلامیه های امام خمینی (ره) در واحد دریایی می کنند بطوریکه اولین راهپیمایی و تظاهرات مردمی بر علیه شاه خائن از قسمت نیروی دریایی و بخش همافری در شمال ایران را وی به همراه دوستانش در قالب نیروهای همافری و درجه دار تدارک می بینند . پی آمد این تحریکات انقلابی و درگیری با اساتید خارجی و پخش اعلامیه های حضرت امام (ره)، همراه با چند نفر دیگر از دوستان هم رشته اش دستگیر و زندانی می شود و پس از آزادی و زندانی شدن های مجدد و شکنجه توسط نیروی پهلوی، چاره کار را در اخراج وی از محل تحصیل می بینند و سرانجام وی را در اواخر سال ۱۳۵۶ از دانشگاه اخراج می کنند. بعد از اخراج در تیرماه سال ۱۳۵۷ بعنوان درجه دار وظیفه برای پیگیری تفکرات انقلابی خود عازم خدمت سربازی می شود و در پادگان آموزشی شماره ۲ در خیابان کوروش سابق و اسد آبادی فعلی خرم آباد مشغول خدمت می شود . ایشان از همان اولین دوران خدمت نظام وظیفه در پادگان شماره ۲ برای اینکه نظر نیروهای ارتش را به خود جلب کند تا با این وسیله بتواند در پناه این جلب توجه شک آنها را نسبت به تحرکات انقلابی خود برطرف کند ، پی آمد آن بعنوان ارشد گروهان سوم گردان ۱۰۴ انتخاب و بطور مخفیانه شروع به پخش اعلامیه ها و فتواهای امام می کند که بعد از چند ماه افراد خائن وظیفه و کادری آن زمان پی به کارهای او می برند و جمشید سلیمانی که از این موضوع آگاه می شود در ضلع شرقی پادگان آموزشی ۲ فرار می کند و پی آمد آن نیروهای پادگان شروع به تیراندازی به وی می کنند و پس از فرار جمشید، همه جا اعلام می کنند که وی را به علت فرار و تحرکات انقلابی اش اعدام کرده اند تا بدین وسیله ترس و استرس در سایر نیروها بوجود آوردند که به گوش وی می رسد . با شنیدن این تبلیغات دروغین و جهت بر ملا کردن دروغ نیروهای پادگان بعد از یک هفته فرار، در آن آماده باش های کامل به پادگان بر می گردد و افراد مزدور که نقشه ی شان بر ملا شده بود فوراً او را به زندان می اندازند و خبر برگشت و سالم بودن وی چون بمب در پادگان شماره ۲ صدا می کند و باعث قوت قلب سایر نیروها شده تا اینکه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام ( ره ) در سال ۱۳۵۸ به تشکیل انجمن اسلامی در گردان زرهی تیپ بدرآباد می پردازد . با شروع جنگ تحمیلی شهید سلیمانی بهمراه شهید سعیدی و شهید توکل مصطفی زاده برای آزادسازی سوسنگرد به منطقه اعزام می شوند که فداکاری های وی خصوصاً در زدن آرپی چی و شناسایی خطوط دشمن برای همگان زبانزد بود تا جایی که برادر فروتن فرمانده وقت سپاه لرستان ایشان و شهید مصطفی زاده را بارها مورد تفقد قرار می دادند .به دفعات زیاد به عنوان فرمانده گردان در عملیات های بزرگ و کوچک و تک ها و پاتک های زیادی حضور داشت. در سال ۱۳۶۰ پیش از شهادت شهید دکتر مصطفی چمران در منطقه دهلاویه سوسنگرد بعنوان فرمانده گردان تک زن و فرمانده عملیات به انهدام مزدوران بعثی می پرداخت تا جایی که در منطقه دهلاویه که برای شناسایی به پشت توپخانه ی دشمن رفته بود مدت چندین شبانه روز راه برگشت مسدود شده بود . در گرمای تابستان آنزمان با استفاده از شیارها و تغذیه کردن از تنها یک قمقمه آب و جیره ۲۴ ساعته مقاومت کرده و سپس به میان رزمندگان اسلام برگشت.در تیپ های ثاراله، ۳۷ نور، لشگر ولیعصر ،تیپ امام حسین (ع) ،تیپ بعثت ، تیپ المهدی ، تیپ ۷۲ محرم و تیپ ۵۷ ابوالفضل به خدمت صادقه پرداخته و در اکثر این تیپ ها بعنوان نیروی اطلاعات و عملیات چون شیر به قلب دشمن می رفت و دشمن را در شب و روز شناسایی می کرد. رزم شجاعانه جمشید در عملیات های مختلف از جمله آزادسازی شهر سوسنگرد از چنگال مزدوران بعثی زبانزد رزمندگان اسلام بود وی در محورهای عملیاتی مختلفی چون بستان، هویزه، دب هردان ، جفیر، شلمچه، کوشک، خرمشهر، شرهانی ، میمک ، طلائیه ، پاسگاه زید، دار خوین، سومار، نوسود و … حضور پر رنگ داشته است . بارها در حین عملیات های مختلف مورد اصابت تیر و ترکش های خمپاره دشمن قرار گرفته و هر بار بدون آنکه بهبودی کامل پیدا کند با همان بدن مجروح به مناطق عملیاتی باز می گشت تا اینکه سرانجام در تاریخ ۵/۷/۶۵ در منطقه عملیاتی نوسود کردستان در حین شناسایی بر اثر انفجارمین به شهادت رسید . روحش شاد ویادش گرامی باد.
ارسال دیدگاه