در محضر خورشید/ به قلم دکتر ولی بهرامی *

به گزارش گفتار ما، اخلاق در هر درجه ای از تکاملش هیچگاه جز در جامعه وجود نداشته و تغییرات آن همیشه تابعی از تغییرات شرایط اجتماعی است. انسان‌های بزرگ از طریق اخلاق و عقل( دین و علم) روابط خود را با جامعه تنظیم می‌کنند و به لحاظ اخلاقی و عقلانی به جامعه تن می‌دهند و […]

به گزارش گفتار ما، اخلاق در هر درجه ای از تکاملش هیچگاه جز در جامعه وجود نداشته و تغییرات آن همیشه تابعی از تغییرات شرایط اجتماعی است. انسان‌های بزرگ از طریق اخلاق و عقل( دین و علم) روابط خود را با جامعه تنظیم می‌کنند و به لحاظ اخلاقی و عقلانی به جامعه تن می‌دهند و در جامعه زیست می‌کنند. در شخصیت این انسان‌ها سه جزء مهم روح انضباط، دلبستگی به گروه و خودمختاری و استقلال وجود دارد که آن‌ها را ارزشمند و صاحب اخلاق در جامعه می‌کند. بر زندگی این انسان ها روح  انضباط حاکم است، چرا که این انضباط برای آن‌ها وسیله‌ای برای رسیدن به هدف نیست؛ بلکه فی‌نفسه خود هدف است. روح انضباط در این انسان‌ها به حدی است که آن‌ها نقش قانون در جامعه را دارند و به عنوان تنظیم کننده امور در اجتماع عمل می‌کنند.

استاد اسدی انسانی منضبط بود و چون به گروه و اجتماع خود و خالق یکتا دلبسته بود، فراتر از مرزها و جناح بندی های سیاسی و قومی – طایفه‌ای  قرار داشت و اگر وارد بازی سیاست می‌شد، مانند سربازان مهره‌های شطرنج برای دفاع، خدمت به اجتماع خود و هدف الهی عمل می‌کرد.  وی انسانی بود که درک و فهم مسئله‌شناسانه‌ای از رویدادها و اتفاقات زندگی روزمره داشت. استاد اسدی در مراسمات دینی و مراسمات بومی و محلی اتفاقات روزمره را زبان می بخشید و به سخن در می آورد و مسائل مهم پیشروی خانواده‌ها را بیان می‌کرد. این یعنی وی یک مسئله شناس بود. ۲۰ سال پیش از آسیب‌های اجتماعی از قبیل اعتیاد،خشونت خانگی و عدم توجه به مسائل جوانان  صحبت می کرد و پیامدهای ناگوار این مسائل را  به خانواده‌ها و جامعه گوشزد می کرد. می توانم بگویم مسئله شناس بودن وی  ریشه در بینش ‌مندی وی داشت و  بینش‌مندی استاد اسدی ریشه در تجربه ،  دانش ضمنی  و استفاده از تجربه دیگران در طول زندگانی‌اش داشت.

مرد خردمند هنرپیشه را عمر دو بایست در این روزگار

تا به یکی تجربه اندوختن با دگری تجربه بردن به کار

استاد اسدی  نسبت به درد و مسائل اجتماع  حساس بود و این خصیصه انسان‌های بزرگ است که درد اجتماع را  درد خود می‌دانند. این موجب شده بود که نسبت به اجتماع خود متعهد و وظیفه‌شناس باشد و مواجهه  فعال با  مسائل داشته باشد و  همین خصوصیات او را شخصیتی اخلاق‌مدار کرده بود.  استاد اسدی از این جهت  اخلاقی بود  که در جامعه زندگی می‌کرد و هم بسته گروه ، اجتماع محلی، خویشاوندانش بود. در واقع  می توان گفت استاد اسدی  پایگاه مردمی داشت و مردم‌دار بود. شاید بگویم یک علت که او مانند بسیاری از روحانیون می‌توانست وارد عرصه قدرت  شود،  ولی قدرت را انتخاب نکرد،  همین پایگاه مردمی وی بود. استاد اسدی بین قدرت و مردم،  مردم را انتخاب کرد. همین رضایت مردم و مردم‌داری وی موجب شد خدواند متعال نیز این  استاد ارزشی و اندیشمندرا نگهدارد، وی را عزیز کند و به  او معنا بخشیدند و وی را از غرقاب خودبینی و خودشیفتگی نجات داد  و به شخصیت وی  رشد و تعالی بخشید. استاد اسدی انسانی آزاده بود، ولی حد و مرزها را خوب می‌دانست و می‌شناخت. آزاد بود  ولی عملش ضد اجتماع نبود . وی درک و فهم بالایی در تعاملات اجتماعی و زندگی روزمره مردم داشت.می دانست هر  فرد و خانواده‌ای چه ظرفیت‌ها و ارزش‌هایی دارد و بحث و احوال پرسی‌اش را حول این ارزش‌ها و ظرفیت‌های خانواده پیش می برد.  با اینکه استاد اسدی از نسل گذشته‌ و سنت بود ولی نسل جدید را خوب می‌فهمیدند، از نسل سنت بود، ولی افکار و رفتارشان امروزی بود. وی به معنای واقعی کلمه بازی و نقش روحانیت خود را به خوبی عمل کرد.

بازی و ایفای نقش روحانیت  نیازمند اخلاق حرفه‌ای و تعهد است. حاج آقا اسدی  با اینکه  می توانست از موقعیت انقلابی خود در جهت منفعت طلبی، قدرت طلبی، ثروت اندوزی و شهرت  استفاده کند، ولی همین اخلاق حرفه‌ای و تعهد داشتن موجب شد از این امور گریزان باشد و فسادناپذیر بماند.کسانی می توانند روحانی خوبی مثل حاج آقا اسدی باشند که اخلاق حرفه­ای و تعهد داشته باشند. کسانی می­تواند نقش روحانیت  را به خوبی انجام دهند که شجاعت لازم را  داشته باشند. جسارت و شجاعت استاد اسدی  را می‌توان در  پیشینه تاریخی و انقلابی وی در اوایل  انقلاب و مبارزات انقلابی وی  بیان نمود. او می توانست از این انقلابی‌گری سوء استفاده کند ولی نکرد. بسیاری ازخصوصیات شخصیتی و هویتی این استاد فرهیخته ناشی از پیوندی بوده است که وی با گذشته تاریخی  خود داشته است . این پیوند تاریخی  و خاطراتش را بارها برایمان بازگو می‌کرد و از این طریق هویت بخشی می‌کرد. هویت وی دینی،  انقلابی و ایرانی بود.  وی تلاش می‌کرد فرهنگ ایرانیان را به دیگران و مذهبیون بشناسد و  سعی می‌کرد مسائل و مشکلات امروز  را در ارتباط با گذشته و فرهنگ و میراث اصیل ایرانی به دیگران بفهماند، تفسیر  و معنا کند.  در حقیقت در یک کلمه  می‌توانم بگویم استاد اسدی ویژگی«خوداندیشی» را داشتند. استاد اسدی سعی می‌کرد به ما بگوید شاهنامه فردوسی، بوستان و گلستان سعدی، مثنوی مولانا  در فرهنگ غنی ایران مکمل دین اسلام است، نه متعارض و مخالف . وی  زوج فرهنگ ایرانی و اسلامی را نه مزاحم همدیگر بلکه مکمل و اعتلابخش همدیگر می دانست. در واقع  می توان گفت دیدگاه وی در این زمینه  همسو با دیدگاه استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران»  است. می توان گفت استاد اسدی تعالی بخش فرهنگ ایرانی و اسلامی بود. توجه به هنر زندگی کردن و  خصلت‌های انسانی از طریق  آیات  و روایات  در کنار شاهنامه فرودسی،اشعار حافظ و سعدی و مولانا موجب می‌شد که کلامش نافذ و شیرین و شوق شنیدن را در مخاطبان خود ایجاد کند. اری استاد اسدی همانند فرودسی حکیم  خوب دریافته بود که مرگ و نابودی ملت‌ها بسته به ترک آداب و سنن و آئین  و شعائر ملی ما ایرانیان است.

چنان دان که هر کس که دارد خرد              به دانش روان را همی پرورد

خرد همچو آب است و دانش زمین            بدان کین جدا و آن جدا نیست زین

سخنرانی استاد اسدی هم دانش داشت و هم احساس.  در بسیاری از سخنرانی‌ها می بینیم  دانش وجود دارد ولی احساس نیست. در برخی دیگر احساس وجود دارد اما  فاقد دانش  است.  اگر فقط و فقط احساس رشد کند، تعصب ایجاد می‌کند و اگر هم فقط دانش باشد  و تعادلی بین دانش و احساس وجود نداشته باشد ، سخنران نمی تواند روی مخاطب خود تاثیرگذارباشد. احساس استاد اسدی  از شناخت وی  سرچشمه می‌گرفت. چنانچه اکنون وقتی به این سرزمین عبرت نگاه می کنیم  خاطرات  شیرین و به یاد ماندنی و احساسی و پر از دانش وی برایمان تداعی می‌شود.

در اخر می خواهم به شخصیت خودمختاری وی اشاره کنم . شخصیت  خودمختاری‌استاد ریشه در آگاهی از دین، جهان طبیعت و فهم دلایل و توجیهات آن داشت. در عین اینکه تابع اجتماع بود  ولی هر جا نیاز بود قیام می‌کرد و اجتماع و اطرافیانش را از خواب غفلت بیدار می‌کرد. می توان گفت حاج آقا اسدی در طول زندگی‌اش به عنوان یک «مصلح اجتماعی »عمل کرد . علی وار زندگی کرد  و  فهمیده بود که  امامش در نهج‌البلاغه در نکوهش غافلان چه می‌فرماید؟ ” شما که برادران دینی هستید، چیزی جز پلیدی‌های درون و نیت‌های نادرست از هم دورتان نکرده و بهم نمی‌بخشید و محبت نمی‌ورزید. چه شده که به اندکی از دنیا که می‌رسید شادمان می‌گردید و بسیاری از آخرت را از دست می‌دهید. غصه دار نمی‌شوید و مقدار کمی از دنیا را از کف می‌دهید پریشان می‌گردید، تا آنجا که آثار این آشفتگی و اضطراب در سیمایتان و در بی صبریتان در برابر آنچه از دست رفته نمایان می‌گردد؟ ”.

  • عضو تحریریه و شورای نویسندگان نشریه گفتار ما