پژوهشگر لرستانی عنوان کرد:

جماعت خواب، اجتماع خواب زده، جامعه چرتی

ما لرستانیان پراکنده بر صفحه ایران، با محرومیت از لرستان دست و دل بریده شده ایم؛ اما چه به اختیار چه به جبر، چه به یاس و چه به قهر، نسبت به سرزمین مادری گاه بغض داریم گاه حب، گاه بخشش داریم گاه جوشش، گاه عجز و گاه عطوفت، مثل عاشقی دل شکسته که همیشه منتظر و روبرگرداندنی نیست.

مهدی میرزاوند، روزنامه نگار تحقیقی و پژوهشگر مسائل اجتماعی لرستان طی یادداشتی که برای پایگاه خبری روشنا ارسال کرده است، نوشت: و اما سهم لرستان؛ ما لرستانیان پراکنده بر صفحه ایران، با محرومیت از لرستان دست و دل بریده شده ایم؛ اما چه به اختیار چه به جبر، چه به یاس و چه به قهر، نسبت به سرزمین مادری گاه بغض داریم گاه حب، گاه بخشش داریم گاه جوشش، گاه عجز و گاه عطوفت، مثل عاشقی دل شکسته که همیشه منتظر و روبرگرداندنی نیست. در ابتدا باید بررسی شود ما چرا از قافله توسعه جامانده ایم و انصاف و عدالت حاکمیت، علیرغم دستور سریع رهبری در عدم ثمره ی مطلوب عدالت، به داد ما نیز نرسیده است.
این سرزمین با منابع بالقوه خدادادی اما به دلیل محرومیت و مهاجرت به آیینه کج نمای ایران تبدیل شده است، همچون کتاب هایی خاک خورده در قفسه هایی از هر سو خارج از تعادل، صدای جیر جیر محرومیت اش از هر طرف شنیده می شود.
آمارهای معصوم تورم، فقر، بیکاری، رگه های پنهان خشم و بغض درون ماست. اما در مورد آثار خلاقانه خلقت لرستان چه می توان گفت، آنجا که هنرمند از جان خویش در اثرش می دمد، آب، خاک، هوا و طبیعت لرستان از جان رنجور آفریدگارشان مایه گرفته اند تا حقیقت امروز لرستان، تصویری قاب گرفته بر دیوار باشد.
لرستان و فرزندان اش بالفطره قابلیت خود را خلاقانه نشان می دهند، اما در مورد آثار غیرخلاقانه دولت ها در لرستان چه می توان گفت؟ که هیچ گاه این قابلیت ها را بالفعل نکرده است. در جنگ تحمیلی همین بس که رهبر فرمودند غیرت و دلاوری لرها بیشتر از آنکه شنیدنی باشد دیدنی است، در دولت دوران سازندگی، لرستان با حجم سنگینی از خرابی خسارات جنگ تحمیلی زیر سایه ی خوزستان فراموش می شود، در دولت اصلاحات؛ آنجا که هلدینگ های قوی اقتصادی و بخش خصوصی وارد میشوند؛ استان های همجوار به توازون در توسعه می رسند اما توسعه لرستان با تعطیلی و تعدیلی کارخانجات پارسیلون یخچال سازی چرم پوست مجتمع گوشت نامتوازن میشود، در دولت عدالت محور احمدی نژاد، بی عدالتی با بزرگترین طرح انتقال آب خاورمیانه ( قمرود) رقم میخورد و در حوزه ی ریلی، آزاد راه اندیمشک خرم آباد با هدف کوتاه شدن مسافت خوزستان به تهران انجام میگیرد، بماند که در افتتاح این آزاد راه در خوزستان، پایکوبی و هلهله فاکتور حکمرانی مطلوب و سند چشم انداز عملکرد دولت وقت بود اما در آنسو کار و کاسبی در ویسیان، ملاوی و پلدختر تعطیل می شود، این در حالی ست که راه آهن لرستان از بدو تولد ناقص الخلقه به دنیا آمده است، در دولت اعتدال روحانی علیرغم اینکه معظلات معظم سدسازی باعث ویرانی و نابودی روستا و شهر و زیرساخت های استان می شود اما در همان بازه زمانی، پانصد و پنجاه هزار هکتار از اراضی خوزستان مکانیزه می شود و در دولت دوم، آزاد راه بروجرد اراک از کنار جیر جیر آهن های زنگ زده راه آهن لرستان افتتاح میشود تا مسافت خوزستان به مرکز، کوتاه کوتاه تر شود، متاسفانه باید گفت؛ اگر آب دریا به کویر برسد که رسید، اعتبار سدها و راه آهن لرستان نمی رسد، بماند که در خشکسالی در خوزستان طرح توزیع نهاده های دامی رایگان است اما در لرستان طرح خرید دام با هدف تنظیم بازار گوشت اجرا گردید اینجاست که یاد دیالوگ معروف هزاردستان می افتم: جماعت خواب، اجتماع خواب زده، جامعه چرتی.
توسعه ی لرستان در خوابی عمیق است، ما اهالی این سرزمین در خوابی عمیق فرو رفته ایم که عمق اش به اندازه ی چاه های آب کوهدشت است، چشمانمان را بسته ایم آنقدر که جلوی چشمانمان کارخانجات پارسیلون و چرم پوست را بردند ما در خواب و بیداری مدام از حوض آب های سرزمین مادری مان سیر می کنیم بی آنکه نقش حوض گردشگری کویر را در آب های سرزمین مادری مان ببینیم ما مثال وابستگانی هستیم که طناب افسونمان ( سیاست زدکی) در دست مدیران کویر است، متاسفانه باید بنویسم ما نه غیور هستیم نه دلاور که اگر اینچنین بودیم، پدران و فرزندان ما برای لقمه ای نان بدنبال قمرود راهی کویر نمی شدند، همان کویرنشینانی که از ملاوی عبور می کردند تکلم زبان های شان برای شان نامفهوم و ناآشنا بود.
در همان روزهایی که در تمجید ما سخن می گفتند و رگ غیرت مان بالا می زد؛ روغن چرخ پارسیلون چرم و پوست، خشک شد و زمانی برنامه های چهارم پنجم و ششم توسعه را با عنوان آمایش سرزمین تدوین نمودند که حتما باید سرمایه ها در همان سرزمین از طریق سرمایه گذاری با جذب سرمایه گذاران، تبدیل و تکمیل شود آب کشکان در پشت حق آبه صنعتی کشاورزی و فضای سبز کدخداهای بالادست و پایین دست، خشک شد. بپذیرید که ما اجتماع خواب زده هستیم.