فعال رسانه ای لرستان عنوان کرد:

استاد نورمحمد پاپی؛ سلطان بلامنازع موسیقی بالاگریوه

محال است از بالاگریوه باشی و با صدای مویه‌ هایش دلت از جا کنده نشود. وقتی غمگین می خواند گویی غم تمام دنیا بر سرت آوار می شود؛ آنچنان که مجال فکر کردن به هیچ چیز دیگری جز موسیقی را به مخاطبش نمی دهد. وقتی شاد می خواند زینت بخش مجالش عروسی و شادی مردم است؛ گاهی وسط تصنیف‌های زیبا و شادش خنده‌ای از ته دل می زند بی آنکه فکر کند به موسیقی‌اش لطمه می زند و اتفاقا راز محبوبیتش هم همین است. بی ریا می خواند و برای همه می خواند.

موسیقیدکتر شهریار فرجی نصیری، فعال سیاسی اجتماعی استان لرستان در یادداشتی که برای گفتار ما ۲۴ ارسال کرده اند، نوشت: نورمحمد پاپی خواننده ای است که به مدت تقریبا سه دهه سلطان بلا منازع موسیقی مناطق بالاگریوه نشین لرستان بود. نه در استودیو می خواند نه از این ادا اطوارهای امروزی بلد بود؛ فقط با تمام وجود و باور برای مردم می خواند.
محال است از بالاگریوه باشی و با صدای مویه‌ هایش دلت از جا کنده نشود. وقتی غمگین می خواند گویی غم تمام دنیا بر سرت آوار می شود؛ آنچنان که مجال فکر کردن به هیچ چیز دیگری جز موسیقی را به مخاطبش نمی دهد. وقتی شاد می خواند زینت بخش مجالش عروسی و شادی مردم است؛ گاهی وسط تصنیف‌های زیبا و شادش خنده‌ای از ته دل می زند بی آنکه فکر کند به موسیقی‌اش لطمه می زند و اتفاقا راز محبوبیتش هم همین است. بی ریا می خواند و برای همه می خواند.
نورمحمد معروف به نورممد روایتگر عاشقی‌ های بسیاری از دهه چهلی‌ها، دهه پنجاهی‌ها و دهه شصتی‌ها بود. او زبان ایما و اشاره عاشقانه‌های ممنوع آن زمان بود. روایت‌گر عشق‌های پنهانیِ عمدتاً بی سرانجامی که بی هیچ وصالی و گاهی بی آنکه معشوق بداند به پایان می رسیدند. او روایت‌گر افسوس‌های نسل پیشین هم بود. در دورانی که اوج رشد شهرنشینی و گرایش به مدرنیته در جامعه بود، او برای سنت‌ها می خواند. غصه‌اش این بود که رسم‌عشایری به قول خودش دارد از بین می رود. این رسم عشایری همان سنت‌های ایلیاتی لرستان بودند. او ناراحت بود که نسل کل و بز کوهی منقرض شده؛ افسوس می خورد که صیادان قدیم بازنشست شده‌اند و بی نام و نشان در کنج خلوتی لغزیده‌اند.
او روایت‌گر عاشقانه‌های نسل جوان و افسوس گذشته از دست رفته سالخوردگان بود. سروده‌هایش نوستالوژی ما ایلیاتی‌ها هستند. نوستالوژی‌ای به درازنای تاریخ. صدای نورممد صدایی بود که از اعماق تاریخ با ما سخن می گفت. وقتی می خواند دلت می خواهد گریه کنی، دلت می خواهد به گذشته برگردی، دلت می خواهد همه تاریخ پیش چشمت زنده شود، دلت می خواهد به گذشته پرتاب شوی، از همه مدرنیته و ظواهرش بیزار می شوی. کسی نمی داند که عاشقانه‌های نورممد چقدر در ازدواج و ازدیاد سه نسل تاثیر داشت؛ چه فرزندانی که وجود خود را مدیون عاشقانه‌های نورممد هستند. او کهنه پوستین ما را (موسیقی) که یادگار نیاکانمان بود زنده نگه داشت و به آیندگان سپرد. هر کس هر چه می خواهد بگوید ولی ما چندین نسل هستیم که دوستش داریم بی آنکه دیده باشیمش. این چند سطر را نوشتم تا ادای دینی کرده باشم به او وگرنه سررشته و تخصصی در موسیقی ندارم اما دلی دارم بسیار آغشته به موسیقی.